»» منوی اصلی

»» آرشیو ماهانه



اخبار مسابقات دبیرستان





»» داستان جالب از سجاد امراللهی نیا

   اینم یه داستان کوتاه قشنگ و معنا دار :

1 ... کشیش و رماتیسم

کشیشی در اتوبوس نشسته بود کنار جوانی مست که درحال روزنامه خواندن بود . جوان پرسید : پدر روحانی ، رماتیسم از چه شروع میشود ؟ 

کشیش هم شروع به پند و موعظه کرد و گفت که رماتیسم از مستی عقل و بی بند و باری و ... شروع میشود .

بعد از جوان پرسید : چند وقت است رماتیسم داری ؟

جوان گفت : من رماتیسم ندارم ، در روزنامه نوشته پاپ اعظم دچار رماتیسم شدید است ....

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: داستان جالب , کشیش و رماتیسم , داستان کوتاه,

:: نوشته شده در یک شنبه 26 آذر 1391

| +


»» طنز رستم و سهراب از امیر محمد حسنلی

 
 چنین گفت رســتم  به سهـــراب یل
 که من آبـــرو دارم انــــــدر محـــل 
 مکن تیز و نازک ، دو ابـروی خود
 دگر سیخ سیـخی مکن؛ مـوی  خود 
  
 شدی در شب امتــــــحان  گرمِ چت
 بروگــمشو ای خــاک بر آن سـرت
 اس ام اس فرستادنت بس نبــــــــود
 که ایمـیل و چت هم به ما رو نمـود
  
 رهـا کن تو این دختِ افراسیــــــاب
 که مامش ترا می نمــــاید کبــــــاب

اگر سر به سر تن به کشتن دهیـــم
 دریغـــا پسر، دستِ دشــمن دهیـــم
  
 
بقیه در ادامه مطلب



:: موضوعات مرتبط: طنز، متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: طنز, رستم, سهراب, تهمینه, علامه حلی,

:: نوشته شده در 25 آذر 1391

| +

ادامه مطلب


صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 8 صفحه بعد
»» لوگو

»» سرپرست نویسندگان


»» جستجو

»» امکانات دیگر



weblog themes edited by Sajad Amrollahi nia